۱- آغاز جهان
اين جهان پهناور و وسيع که انسان حدو مرزي را برای آن نمی
شناسد، از دير باز برای انسان سؤال برانگيز بوده ،و حس کنجکاوی او را تحريک ميکرده
است، پرسشهای پيچيده وبسياری در ذهن انسان وجود داشته است از قبيل اينکه:اين جهان
چگونه بوجود آمده است؟عمر آن چقدر است؟آيا حادث است، يا قديم و ازلی؟آيا ممکن است
دو ازلی در آنِ واحد وجود داشته باشد:آفريننده ازلی و جهان ازلی؟
اينها برخی از پرسشهايی هستند که صدها سال در بين فلاسفه مؤمن مورد بحث قرار گرفته
است،اما فلاسفه ملحد که ادعا می کردند اين جهان نيازی به آفريننده ندارد،چرا که
ماده ازلی است ،يعنی آغازی برای پيدايش آن وجود ندارد و به عبارتی ديگر يکی از صفات
خداوندِ خالق که همان صفت ازليت است به ماده ميدادند،لذا يکی از قوانين آنان در
فيزيک اين بود :”ماده را نمی توان خلق کرد و نمی توان آنرا از بين برد”.(قانون
پايستگی ماده و انرژی(
امام محمد غزالی رحمه الله اولين کسی بود که معضل ازلی بودن جهان را حل نمود و به
تمام سؤالهای مطرح شده پيرامون “مدت ترک” يعنی فاصله زمانی بين ازل و آغاز پيدايش
جهان پاسخ داد.او گفت که جهان حادث است و قبل از آن زمانی وجود نداشته است…بدين
معنا که زمان و مکان بعد از پيدايش جهان بوجود آمده اند؛زيرا زمان با حرکت مرتبط
است،و اگر تصور کنيم که همه چيز در جهان از حرکت بايستد وبه حال سکون در آيد،در آن
صورت زمان هم متوقف خواهد شد،يعنی ديگر زمانی وجود ندارد.و بنابراين توهم وجود زمان
قبل از آفرينش جهان خطاست. هنگامی که نظريه نسبيت، به زمان به عنوان بُعد چهارم
اشاره کرد،خيلی بديهی بودکه در جهانی که هنوز ابعاد ديگر آن (ابعاد سه گانه مکان:
طول،عرض،ارتفاع) خلق نشده است،وجود زمان(بعد چهارم) معنايی ندارد.
ما در اينجا نمی خواهيم وارد جزئيات فلسفی شويم که برای خواننده ملال آور و يا
ناخوشايند است،بلکه قصد داريم به آخرين نظريه علمی پيرامون پيدايش جهان اشاره کنيم
که با دلايل علمی ثابت می کند که اين جهان حادث است و يک مليارد سال پيش بوجود آمده
است.
جهان بين سكون و حركت:
حقيقت اين است که کشف پديده راديواکتيو توسط انسان ،اولين ضربه
را به تئوری ازليت ماده وارد کرد،مادامی که خورشيد و همه ستارگان ديگرفروزانند و از
خود اشعه صادر می کنند،پس لابد آغازی دارند،زيرا اگر ازلی بودند سوختشان ملياردها
سال پيش تمام شده بود.
ولی دانشمندان ملحد اين حقيقت آشکار را ناديده گرفته و به دفاع خود از جهان ازلی که
نيازی به خالق ندارد،ادامه دادند.تا نيمه نظريه پذيرفته شده ای در محافل علمی
بود،اين نظريه می گويدکه “جهان ساکن است واز حيث زمانی و مکانی بی نهايت است”.
اين الگوی جهانی ،خيال فلاسفه ملحد را راحت می کرد وبه آنها يک سند علمی می داد و
يا حد اقل، مهمترين ادعای آنها را در موردازليت ماده نقض نمی کرد.
از طرفی علم فيزيک وسيله مهمی را برای شناخت بسياری از ويژگيهای ستارگان و اجرام
آسمانی عرضه کرد،در سال ۱۹۱۳م “فاستو مالون سليفر” کشف کرد که بعضی از اجسام-که در
گذشته گمان می رفت غبار کيهانی باشند-با سرعتی معادل ۱۸۰۰ کيلو متر بر ثانيه از ما
دور می شوند،اين کشف برای دانشمندان بسيار شگفت آور بود،اين اجسام در واقع
کهکشانهايی بودند که بسيار از ما دورند…سپس در سال ۱۹۲۹م” ادوين هابل” قانون معروفش
را اعلام کرد:( کهکشانها با سرعتی از ما دور می شوند که با دوری آنها از ما نسبت
مستقيم دارد(
بعدها معلوم شدکه کهکشانها نه فقط از ما دور می شوند،بلکه خود آنها نيز از همديگر
دور می شوند.و اين بدان معناست که جهان پيوسته در حال گسترش است،و اين مصداق گفتار
باريتعالی است که می فرمايد: ﴿ والسَّمَاءَ بَنَينَاهَا بِأَييدٍ وَ إِنَّا
لَمُوسِعُونَ﴾
)سوره ذاريات آيه۴۷) ﴿و آسمان را با دستهايی بنا کرديم و ماگسترش دهندگانيم﴾
سوپ کيهانی(۲)
مادامی که جهان در حال گسترش است ،پس اگر فيلم آفرينش را به عقب برگردانيم،بطور حتم
، همه جهان را در گذشته در يک نقطه، متمرکز خواهيم يافت، دانشمندان اين نقطه را
“اتم نخستين”يا “سوپ کيهانی”نامگذاری کرده اند.دانشمندان ديگر گفته اند که:”حجم اين
نقطه مساوی با صفر و جرم آن بی نهايت بوده است”.و اين به عبارت ديگر يعنی اينکه
جهان از عدم بوجود آمده است ،زيرا مفهوم “نقطه ای که حجم آن صفر است”غير از اين نمی
تواند باشد.
ولکن اين چه نيرويی بوده که صدها مليارد کهکشان را با سرعتی ديوانه وار پرتاب
کرده،و آنها را از همديگر دور ساخته ،و در نتيجه اين دور شدنِ سريع، جهان گسترش
پيدا کرده است؟اين نيرو نمی تواند نيروی جاذبه يا نيروی دفع مغناطيسی بين قطبهای
همسان باشد؛زيرا نيروی جاذبه، نيرويی است که اجرام آسمانی را به طرف مرکز جذب می
کند ،نه اينکه آنهارا به طرف خارج دفع کند،نيروی دفع مغناطيسی هم خيلی ضعيف تر از
آن است که بتواند از عهده ی چنين کاری بر آيد.از طرفی بخاطروجود تعادل الکتريکی در
جهان ،چنين نيرويی در اجرام آسمانی تقريباً وجود ندارد،پس ناچار انفجار هولناکی در
آغاز پيدايش جهان ،منجر به چنين گسترشی شده است.
دانشمندان اين انفجار را “انفجار بزرگ يا”Big Bang ناميدند ،که پس از اجرای برخی
اصلاحات ،تعريف فعلی اين نظريه بطور خلاصه چنين است: ((اتم نخستين که حاوی مجموع
ماده و انرژی بوده، دچار انفجاری هولناک می شود ،در لحظات اوليه ی انفجار، درجه ی
حرارت آن، به چندين تريليون درجه می رسد،بطوری که در چنين شرايطی اجزای
اتمهابوجودمی آيند، از اين اجزاء ،اتمها بوجود می آيند،و از اين اتمها غبار کيهانی
تشکيل می شود؛ که بعدها کهکشانها از آن پديدمی آيند.))
زمان انفجار جهان
سؤال اينست که اين انفجار بزرگ چه زمانی رخ داد؟ جواب قطعی برای اين سؤال وجود
ندارد،ولی اگر بخاطر آوريم که “ثابت هويل” برای يک سال نوری برابر با
۱۵،۳کيلومتر/ثانيه است،به رقم ۲۰ ميليارد سال دست پيدا می کنيم.ولی نبايد فراموش
کنيم که سرعت گسترش جهان و دور شدن کهکشانها ثابت نيست،و در گذشته سريعتر بوده
است.لذا تاريخ انفجار باحتمال غالب ،تقريبا ۱۵ ميليارد سال پيش بوده است،که اين رأی
در حال حاضر راجح است.
يکی از نشانه های مهم انفجار بزرگ ،وجود تشعشعات کيهانی است،دانشمندان می گويند:اگر
اين انفجارواقعاً اتفاق افتاده باشد،پس بايد تشعشعاتی نيز از خود بر جای گذاشته
باشد. اين تشعشعات هم عملاً کشف شد، در سال۱۹۸۹م سازمان پژوهشهای فضايی
امريکا(ناسا) يک قمر مصنوعی را جهت تحقيق وبررسی اين تشعشعات به فضا فرستاد،و آنرا
با مدرنترين دستگاههای حساس مجهز نمود،اين فمر مصنوعی توانست تنها در عرض هشت دقيقه
اين تشعشات را پيدا کرده و آنرا اندازه گيری نمايد.
نشانه ی ديگری بر درستی اين نظريه آنست که:مقدار و نسبت وجود دو گاز هيدروژن و
هليوم با محاسبات اين نظريه مطابقت می کند،اگر جهان ازلی می بود،تمام هيدروژن موجود
تا بحال سوخته بود؛و به گاز هليوم تبديل شده بود.
بن بست طرفداران أزليت جهان
اهميت نظريه ی “انفجار بزرگ” تنها به بُعد علمی و فلکی آن منحصر
نمی شود،اين نظريه سلاح يا بهانه بزرگی که فلاسفه،متفکرين ودانشمندان ملحد بدان
استناد می کردند،از دستشان بيرون کشيد و آنها را خلع سلاح نمود،زيرا که به افسانه ی
“ازليت ماده و ازليت جهان” پايان داد.بسياری ازدانشمندان و فلاسفه ی ملحد از اين
نظريه اظهار ناخرسندی کردند،برای مثال يکی از فلاسفه ملحد بنام”آنتونی فلوف”می
گويد:(می گويند اعتراف از لحاظ روانی برای انسان مفيد است.لذا من اعتراف می
کنم:الگوی انفجار بزرگ واقعاً ملحدان را در تنگنای بزرگی قرار داد،زيرا علم، عقيده
ای را ثابت کرد که کتب دينی از آن دفاع کرده اند…اعتقاد به اينکه جهان آغازی دارد.)
“دونيس سکايما” يکی ازدانشمندان طرفدار پروپاقرص نظريه ی “جهان پايدار”می گويد:( من
از نظريه “جهان پايدار” بخاطر درستی اش دفاع نکرده ام،بلکه ميل داشتم که درست
باشد،ولی پس ازجمع شدن دلايل ،معلوم شد که بازی تمام شده است،و بايد نظريه”جهان
پايدار” را کنار بگذاريم.)
با وجود اينکه ماده؛ حادث و غير ازلی است،و جهان آغازی دارد که حاکی از آفرينش آن
بوسيله آفريننده ای است،ولی طبيعت “انفجار بزرگ” دليل ديگری را به دلايل قبلی اضافه
کرد،و آن اينکه اين جهان با نظمی دقيق و برنامه ای حساب شده؛ آفريده شده است،زيرا
که هر انفجاری باعث تخريب ،نابودی،پراکندگی و پخش وپلا شدن مواد می شود ،ولی هنگامی
که می بينيم انفجاری با چنين شدت و عظمت، منجر به تشکيل وميلاد جهانی بسيار منظم می
شود،نتيجه می گيريم که در پشت آن دستی دانا،توانا،مدير،مدبر،بی نهايت و مافوق طبيعی
وجود داشته است،”فِِرِد هويل”دانشمند مشهور بريتانيايی به اين مطلب اشاره می کند و
می گويد:« نظريه ی “انفجار بزرگ” می گويد که جهان در نتيجه ی يک انفجار بزرگ بوجود
آمده است،و ما می دانيم که هر انفجاری،ماده را پراکنده و آنرا با بی نظمی پخش و پلا
می کند،ولی اين انفجار بشکل اسرار آميزی؛ بر عکس عمل کرده است،يعنی ماده را برای
تشکيل کهکشانها؛ جمع آوری کرده است.»
سرعت گسترش جهان
يکی ازمهمترين اسرار انفجار بزرگ،سرعت فوق العاده ی گسترش کيهانی است که پس از اين
انفجار پديد آمد،”پل ديويس “دانشمند معروف بريطانيايی در اين زمينه می
گويد:«محاسبات نشان داده است که سرعت گسترش جهان در مسير بسيار پيچيده ای پيش می
رود،اگر جهان اندکی کمتر از سرعت کنونی گسترش پيدا می کرد،بخاطر نيروی جاذبه دچار
فرو پاشی داخلی می شد،و اگر اين سرعت اندکی از سرعت کنونی بيشتر بود،شيرازه ی جهان
از هم گسيخته می شد و متلاشی می گشت،و اگر سرعت انفجار از سرعت کنونی اش به اندازه
ی يک مليارد ملياردم تفاوت داشت ،همين برای ايجاد خلل در تعادلِ لازم کافی
بود؛بنابراين انفجار بزرگ يک انفجار عادی نبوده ،بلکه از تمام جهات يک عمليات
کاملاً حساب شده و بسيار منظم بوده است. »
از اين همه شواهد و دانسته های علمی چه نتيجه ای می گيريم؟” پُل ديويس”(۳) نتيجه
حتمی اين دلايل جدل ناپذير را چنين شرح می دهد:« بسيار سخت است انکار کنيم که
نيرويی عاقل و هوشمند،بر اساس محاسبات بسيار دقيق و حساس ،اين جهان را بوجود آورده
است…تغييرات عددی بسيار حساس و دقيق که در معادلات اساسی جهان وجود دارد،دليلی
بسيار قوی بر طراحي چار چوب اين جهان است.»
” استفن هاوکينگ ( (Stephen Hawking) ” فيزيكدان مشهور بريطانيايي(۴) در كتابي تحت
عنوان:( تاريخ مختصر زمان A Brief History Of Time ( در باره ي دقت شگفت آور سرعت
گسترش جهان,در ثانيه نخستِ انفجار بزرگ ميگويد:(سرعت گسترش جهان،سرعتی بسيار حساس
ودقيق است،تا آنجا که اگر اين سرعت در ثانيه اول انفجار ،کمتر از يک مليون×ملياردم
سرعت آن بود، جهان قبل از اينکه به وضعيت کنونی برسد،از هم می پاشيد).اينست اندازه
ی دقت شگفت آوری که درتنظيم اين انفجاروطراحی سرعت آن بکار رفته است.
نتيجه قطعی که دانشمند ستاره شناس آمريکايی (جورج کرنشتاين) در کتاب خود تحت
عنوان:جهان همبسته (Symbiotic Universe) به آن می رسد اين است:( هر اندازه که دلايل
دقيقتر می شود،همواره با همان حقيقت مواجه می شويم،و آن اينست که:نيرويی هوشمندِ
مافوق طبيعی؛ در پيدايش جهان دست داشته است.)
﴿قَالَت رُ سُلُهُم أَفِي الله شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرضِ ؟ ﴾يعنی:(
پيامبرانشان گفتند:آيا در خدايی که آفريننده آسمانها و زمين است، شکی وجود دارد؟)
﴿سَنُرِيهِم آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَ فِي أَنفُسِهِم حَتَّی يَتَبَيَّنَ لَهُم
أَنَّهُ الحَقُّ﴾يعنی:(بزودی نشانه هايمان را در آفاق(جهان)و درخودشان به آنها نشان
می دهيم،تا برايشان روشن شود که اوحق است)
2-پايان جهان:
تا بحال آخرين نظريه ی پذيرفته شده در محافل علمی امروز، پيرامون تولد جهان را
،بيان نموديم؛اين نظريه(انفجار بزرگ (Big Bang که علم آنرا کشف نموده، بر يک حقيقت
علمی استوار است که می گويد: جهان ،پيوسته و با شتاب بسياری در حال گسترش است.
گفتيم که دانشمندان می گويند:ماده ی جهان در گذشته در نقطه ای با حجم صفر متمرکز
بوده است، اين نقطه منفجر شده ،و ماده ی جهان در تمام جهات پراکنده شده است،و از آن
تاريخ تا بحال جهان در حال گسترش است.همينطور به اهميت فلسفی اين نظريه اشاره کرديم
و گفتيم که اين نظريه به افسانه ی ازلی بودن ماده و جهان پايان داد،و ثابت کرد که
جهان در يک لحظه آفريده شده است. پس مادام آفرينشی در کار است ،پس حتماً آفريننده
ای هم وجود دارد،زيرا اين انفجارهولناک مانند انفجارهای ديگر نبوده است،چرا که هر
انفجاری منجر به بی نظمی ،پراکندگی و ويرانی می شود،در حالی که اين انفجار باعث
تشکيل جهانی بسيار منظم شده است.بنا بر اين دستی بی نهايت توانا و علمی مطلق
ونامحدود،بصورت آشکاری در اين آفرينش حضور داشته است.
احتمالات
سؤال اينست که آيا جهان همچنان به گسترش خود ادامه خواهد داد؟آيا نيروی جاذبه بر
نيروی گسترش کيهانی غلبه خواهد کرد،يا عکس اين مطلب درست است؟در اينجا دواحتمال
وجود دارد:
احتمال اول:
يک احتمال اين است که سرعت گسترش جهان بر اثر نيروی جاذبه کند شود و سپس متوقف
گردد،و پس از آن به عقب بر گردد(سير قهقرايی)،به عبارت ديگر تمام اجرام آسمانی و
فلکی موجود در جهان به طرف مرکز کشانده شوند،و براثر نيروی جاذبه، جهان منقبض و
چروکيده گردد،تا آنجا که تمامی جهان در يک نقطه ی بسيار کوچک به حجم صفر متمرکز
شود،واين بدان معناست که جهان به حالت نخستين بر می گردد،ولی خيلی قبل از اينکه
جهان به چنين مرحله ای برسد،می ميردو نيست و نا بود می شود.
احتمال دوم:
احتمال دوم اينستکه نيروی جاذبه نمی تواند بر نيروی گسترش کيهانی غلبه کند،و جهان
تا ابد به گسترش خود ادامه خواهد داد.ولی آيا اين بدان معناست که سرنوشت اين جهانِ
پيوسته در حال گسترش ،مرگ نخواهد بود؟
اسباب گوناگون اما مرگ يکسان است!
حتی در حالت دوم هم جهان نمی تواند از مرگ -که سرنوشت حتمی هر مخلوقی است- جان سالم
بدر ببَرَد،زيرا اين جهانِ در حال گسترش ،پس از اينکه بر اثر واکنش های
راديواکتيو،که در همه ی سيارات روی می دهد ،سوخت خود را از دست داد،بدون ترديد
خواهد مرد.و در اين حالت جهان تبديل به گورستان بزرگ و مخوفی خواهد شد که آثاری از
حيات در آن يافت نمی شود.
عامل تعيين کننده ی غلبه ی نيروی جاذبه يا نيروی گسترش کيهانی
چيست؟
جواب اين سؤال اين است که:اگر سرعت گسترش کيهانی به اندازه ای باشد،که کهکشانها
بتوانند از نيروی جاذبه بگريزند،در آنصورت گسترش کيهانی بدون وقفه ادامه خواهد
يافت. اين الگوی (کيهان باز) نام دارد.اما اگر سرعت جهان از سرعت گريز کمتر باشد،
در آنصورت گسترش آن پس از مدتی متوقف خواهد شد،و جهان شروع به سيرقهقرايی وعقب
نشينی به سوی مرکزخودخواهدکرد. اين الگوی (کيهان بسته ) نام دارد.
سرعت گريز چيست؟
سرعت گريز حد اقل سرعتی است که برای گريز از نيروی جاذبه ی هر مکانی لازم است.مثلا
ً سرعت گريز برای کره ی زمين ما برابر با ۱۱/۲۳ کيلو متر/ثانيه است.يعنی اگر موشکی
با اين سرعت شليک گردد،می تواند بر نيروی جاذبه ی زمين غلبه کند ،و به فضا صعود کند
.اما اگر سرعت موشک از اين مقدار کمتر باشد ، مسافت معينی را طی می کند،سپس متوقف
می شود ،و بعد از آن به خاطر غلبه ی نيروی جاذبه سقوط می کند و بسوی زمين بر می
گردد.هر ستاره ، سياره ويا قمر مصنوعی سرعت گريز خاص به خود دارد.
آيا سرعت گسترش کيهانی به سرعت گريز می رسد؟آيا از نيروی جاذبه کيهانی کمتر است يا
بيشتر؟
اين موضوع به چگالی کنونی جهان بستگی دارد؛اگر اين چگالی به حد( چگالی بحرانی يا
حساس) برسد ،در آنصورت نيروی جاذبه ی موجود در جهان، برای جلوگيری از گسترش جهان در
آينده کافی است،اما اگر از اين مقدار کمتر باشد،جهان همچنان به گسترش خود ادامه
خواهد داد.
آيا ميانگين چگالی جهان به حد (چگالی بحرانی) می رسد؟
دانشمندان چگالی بحرانی يا خطر ناک را محاسبه کردند،ومتوجه شدند که برابر با
۱۰۳۰×۷۴, گرم/سانتيمتر مکعب است يعنی اگر ماده ای در جهان وجود داشته باشد که
ميانگين چگالی آن باندازه ی سه اتم هيدروژن درهر متر مکعب باشد ،در آن صورت چگالی
جهان به حد (چگالی بحرانی) خواهد رسيد.سپس دانشمندان به محاسبه ی چگالی جهان
پرداختند و متوجه شدند که چندين برابر چگالی بحرانی است.
آيا اين بدان معناست که چون چگالی جهان به چگالی بحرانی نمی رسد،پس جهان همچنان به
گسترش خود ادامه خواهد داد؟
نمی توانيم بطور قطعی به اين سؤال جواب بدهيم،زيرا آن مقدار ماده ی موجود در جهان
که دانشمندان آنرا محاسبه کرده اند ،مقاديری بوده که توانسته اند با دستگاههای بصری
و راديويی آنرا مشاهده نمايند،در حالی که مقادير عظيمی از مواد، در اين محاسبات
وارد نشده است،برای مثال «سوراخ سياه»که از آن هيچ نمی دانيم.از طرفی در جهان چيزی
بنام «جرم گمشده»وجود دارد؛ دانشمندان ملاحظه کردند که مقدار مواد قابل مشاهده در
کهکشانها ،ابداً برای بهم پيوستن آنها کافی نيست،بلکه برای بهم پيوستگی و تعادل
آنها ده ها برابر اين مواد لازم است.بنابر اين چگالی محاسبه شده ی جهان ،چگالی
حقيقی آن نيست،وشايد اين چگالی به چگالی بحرانی هم برسد.
در الگوی «کيهان بسته» چه اتفاقی می افتد؟
دراين الگو سرعت گسترش کيهانی بتدريج رو به کاهش می نهد ،تا اينکه به صفر می رسدو
گسترش بطور کلی متوقف می گردد،سپس با گذشت زمان جهان با شتابِ رو به افزايشی به طرف
مرکز خود سير می کند.در آغازتغيير ملموسی به چشم نمی خورد،و ملياردها سال همه چيز
عادی بنظر می آيد، ولی به محض اينکه حجم جهان به ۱۰۰/۱ حجم کنونی اش برسد،دمای فضا
–که الآن تقريبا صفر مطلق(۵) است- به درجه ی حرارت زمين در روز می رسد.آنگاه پس از
مليونها سال، درخشندگی فضا به حد غير قابل تحملی رسيده، و حرارت فضا به مليونها
درجه بالغ می گردد.البته قبل از رسيدن به چنين مرحله ای تمامی موجودات زنده از بين
رفته و نابود شده اند.سپس ستارگان در يک سوپ کيهانی متشکل از اجزای اتمها و تشعشعات
راديو اکتيو ذوب می شوند،اين سوپ کيهانی درجه حرارتش به ملياردها درجه ی سانتيگراد
می رسد.آنگاه جهان رفته رفته کوچک می گردد تا آنجا که حجم آن باندازه ی يک نقطه ی
کوچک نزديک به صفر می رسد،و سر انجام به «سوراخ سياه» تبديل می شود.بدين ترتيب جهان
به حالت تکینی (singularity)می رسد و رابطه اش با زمان و مکان قطع می گردد ،وديگر
قوانين فيزيکی در آن صدق نمی کند.
برخی از دانشمندان ملحد که احساس کردند الحاد آنها در مقابل اين نظريه دچار ورشکستگی شده است، الگوی سومی را بنام «الگوی بسامدی يا تناوبی» پيشنهاد کردند،خلاصه ی اين طرح اين است که:
جهان از روز ازل با انفجارهای بزرگی«Big Bang»گسترش يافته است
،سپس دچار انقباض و چروکيدگی می گردد،ولی دوباره با انفجار بزرگ ديگری گسترش می
يابد و اين عمليات متناوباً ادامه پيدا می کند. با اين حساب جهان ازلی است و آغازو
پايانی ندارد.برخی دانشمندان ملحد که از ايده ی “آفرينش” و “رستاخيز” خوششان نمی
آيد از اين نظريه استقبال کردند.
ولی اين الگو نتوانست در مقابل حقايق و دستاورد های علمی ايستادگی نمايد،لذا در
طاقچه ی فراموشی گذاشته شد ،و در محافل علمی بطور کلی از دستور کار ساقط گشت،زيرا
از نگاه علمی، امکان ندارد جهان پس از انقباض ورسيدن به حالت تکينیsingularity» »
دوباره گسترش پيدا کند. برای مثال «سوراخ سياه» -که نمونه ی بسيار کوچکی از حالت
“تکينی” است،و جهان در پايان کار به آن حالت می رسد –نمی تواند از اين وضع جان سالم
بدر ببرد تا چه رسد به کل جهان؟از طرفی مشکل ديگری هم در مقابل اين الگو وجود
دارد،و آن مشکل انتروپی(Entropy)يا بی نظمی است،يعنی اينکه در هر فعل و انفعال
شيميايی بخشی از انرژی بصورت غير قابل استفاده در می آيد،و تلف می شود(بازده <
انرژی داده شده)،لذا هنگامی که جهان به حالت تکينی برسد ،ديگر انرژی قابل استفاده
وجود ندارد(تا واکنش معکوس انجام دهد).بنابراين در چنين شرايطی، تغيير جهان از
حالتی به حالت ديگر محال است چرا که انرژی لازم برای اين تحول وجود ندارد.
بنابر اين چه در الگوی کيهان باز وچه در الگوی کيهان بسته،مرگ سرنوشت حتمی اين جهان
است.
اين ازعمرجهان؛ اماعمر زمين و خورشيد و منظومه ی شمسی که تا اين حد طولانی
نيست،زيرا که سوخت موجود در خورشيد خيلی کمتر از کلّ جهان است .
﴿کُلُّ مَن عَلَيهَا فَانٍ،وَ يَبقَی وَجهُ رَبِّکَ ذُوالجَلَالِ
وَالإِکرَامِ﴾يعنی:هر آنکه بر روی زمين است نابود می گردد،و تنها روی پروردگارت که
دارای شکوه و بزرگواری است باقی می ماند.
منبع: فصلنامه ی فکری”رُؤَی”،سال چهارم ۲۰۰۳،شماره ی مزدوج۱۸و۱۹،مرکز الدراسات
الحضارية،پاريس
پی نوشته ها:
(۱)نويسنده ومؤرخ ترکمن عراقی مقيم ترکيه
(۲)از آنجهت به اين اتم سوپ گفته شده که مانند سوپ حاوی تمامی مواد تشکيل دهنده ی
جهان بوده است.(مترجم)
(۳)مراجعه کنيد به کتابي از ايشان تحت عنوان:(Paul Davies- ( God and New Physics
يعنی خدا و فيزيک جديد(مترجم)
(۴)اين فيزيکدان مشهور کاملاً فلج است،تا آنجا که قادر به تکلم نيست،و افکار خود را
از طريق کامپيوتر به ديگران منتقل می کند.(مترجم)
(۵)صفر مطلق برابر باصفر درجه ی کلوين يا ۲۷۳ درجه سانتيگراد زير صفراست(مترجم)
نوشته :اورخان محمد علي(۱) برگردان از عربی:سيداحمدهاشمی
ارسالي از سوي آقا/خانم : رعايي
سؤال این نقطه ی با حجم صفر و جرم بی نهایت از کجا آمده؟ سؤال آیا اتصال توپولوژیکی سیاه چاله و سفید چاله ممکن است؟
[پاسخ]
بنده با فرضیه کیهان بسته بیشتر توجیه شدم.و اینکه حتی اگر ثابت شود جهان از هیچ بوجود آمده یا از چیزی بوجود آمده دلیلی بر انکار خالق نیست و اصلا این دو موضوع پیدایش جهان و وجود خالق ربطی بهم ندارند.به بیانی دیگر شاید خالق بخواهد جهان از هیچ بوجود بیاید یا از چیزی بوجود بیاید در صورت اثبات هرکدام دلیلی بر انکار خالق نداریم.در آخرین جستجویی که بنده کردم این موضوع را یکی از دانشمندان طرفدار بیگبنگ گفت.
[پاسخ]
انرژی هرگز نابود نمی شود بلکه از یک جسم به جسم دیگری انتقال میابدو یا از یک حالت به حالت دیگری تبدیل میشود . بنابراین جهان هرگز به حالت سوراخ سیاه و یا نقطه صفر نمیرسد .
[پاسخ]